محمد و امیر عباس
سلام دوستای گلم،سلام مهربونا،شنبه همین هفته محمد یه مهمون خییییییییلی دوست داشتنی داشت که برامون بسیار عزیزه،اون کسی نبود جزززززززززززز امیر عباس که خواهرزاده عزیز منه. الهی خاله فدات بشه که اینقدر شیرینی طبق معمول صبح شنبه من محمد رو به مهد بردم و برگشتم خونه تا ناهاری برای عزیزای دلم آماده کنم که خواهر عزیزم معصومه جان زنگ زد و اعلام کرد که میخواد با گل پسریش ناهار بیان خونه ما،منم چون خییییییییییییلی دلم براشون تنگیده بود با شوق و ذوق زیاد منتظر اومدنشون شدم،چون عزیز خاله با مامان و باباش رفته بود مشهد و من یه چند روزی بود که ندیدمشون. وقتی ک...